سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ
منی که مایه ی ننگم به حد رسوایی
چگونه از تو بخواهم به دیدنم آیی
چو خویش یار تو دیدم به نیک فهمیدم
عزیز فاطمه، مهدی چقدر تنهایی
اللهم عجل لولیک الفرج
خون شد ز دوری تو دل لاله زارها
ای علت شکفتن گل در بهارها
ما بی تو آه، آه، فقط آه، پشت آه
سخت اینچنین گذر روزگارها
ما تشنه توییم، خود تو، همین و بس
ما را به خال و زلف و لب و خط چه کارها
گاهی که باد عطر تو را پخش می کند
از راه می رسند یکایک بهارها
ای ایستگاه آخر دنیا، شب ظهور
سمت تو می روند تمام قطار ها...
یا اباصالح المهدی ادرکنا
ادرکنا...
ادرکنا
ادرکنااا